باز هم بحث تکراری سرقت ادبی!
در جدید ترین شماره هفته نامه "همشهری خانواده" و در بخش سینمایی این نشریه مطلبی تحت عنوان "از بچگی عاشق بازیگری بودم" (صفحه 41-40 شماره یازدهم) منتشر شده که بخش هایی از ترجمه من است که یکی دو هفته پیش در روزنامه حیات نو منتشر شده بود. من این ترجمه را روی وبلاگ شخصی خودم نیز قرار داده بودم که با استقبال خوانندگان هم مواجه شده بود. متأسفانه هفته نامه همشهری خانواده در حالی ترجمه من را منتشر کرده که هیچ اسمی از صاحب اصلی ترجمه نبرده که هیچ، ترجمه را به نام شخص ناشناسی در عرصه مطبوعات یعنی "علی حسینی" (که مسؤل بخش سینمایی این هفته نامه است) چاپ کرده است! این مصداق تمام عیار دزدی در روز روشن است. واقعاً اینگونه رفتار های غیر حرفه ای و غیر مسؤلانه و غیر اخلاقی و غیر انسانی تا کی، واقعاً تا کی می خواهد در مطبوعات و رسانه های ما ادامه داشته باشد؟ یعنی چی که مطلب یک نفر را بر داریم و آن را به اسم خود مان چاپ کنیم؟ آن شخصی که این کار را می کند متوجه زشتی عمل خود نیست؟ آیا احتمال نمی دهد که گند کارش در بیاید؟
فقط جهت توضیح بگویم که ترجمه های بنده در نشریات و سایت های داخل و خارج کشور مورد استفاده قرار می گیرد که در چنین مواردی تا آنجا که من دیده ام به نام مترجم خیلی واضح و شفاف اشاره شده است. برای من مایه افتخار است که ترجمه هایم در رسانه های مختلف مورد استفاده قرار بگیرد چون اصولاً و منطقاً کمتر پیش می آید که مطلب ضعیف شانس انتشار دوباره پیدا کند. بنده از چاپ دوباره مطالبم بسیار خوشحال هم می شوم ولی به شرطی که به نام مترجم اشاره شود و یا اگر هم اشاره نمی شود دیگر آن را به اسم کس دیگر چاپ نکنند چون که عمل فوق العاده مضحک و ابلهانه ای است.
همکاران محترم! لطفاً بیایید یاد بگیریم که به همدیگر و زحمات همدیگر احترام بگذاریم و کاری نکنیم که مورد تمسخر همکاران مان قرار بگیریم.
سرقت ادبی تبدیل شده است به رفتاری که هیچکس از آن ترسی به خود راه نمی دهد. باید مصداقهای سرقت ادبی را افشا کنیم تا دیگر کسی به خودش جرئت ندهد دست به این کارها بزند. من کارشناسی ارشد ادبیات فارسی دارم و وقتی دانشجو بودم در دوره لیسانس در درس نقد ادبی کتاب «نظریه های نقد ادبی معاصر» به ما تدریس مس شد که نویسنده اش مهیار علوی مقدم است. اما چند ماه پیش که کتاب «نقد ادبی و دموکراسی» نوشته حسین پاینده را خواندم فهمیدم که کتاب مهیار علوی مقدم سرتاپا سرقت ادبی است. توجه همه را جلب می کنم به مقاله «شحنه باید که دزد در راه است: بررسی مصداقهای سرقت ادبی در کتاب نظریه های نقد ادبی معاصر» در کتاب «نقد ادبی و دموکراسی».
ما هیشه از مطالب خوب شما درروزنامه های کارگزاران و حیات نو با درج منبع در بخش از نگاه دیگران خبرگزاری هنر استفاده کرده ایم ولازم دانستیم که از شما تشکر کنیم
لینک این مطالب درزیر آمده است
http://www.artnewsagency.com/main/archive/2006/10/post_677.php
http://www.artnewsagency.com/main/archive/2006/10/post_730.php
http://www.artnewsagency.com/main/archive/2006/09/post_429.php
بنده هم از حسن نظر شما و رفتار مسولانه تان تشکر می کنم.
این داستات،مثل اینکه کمکم داره به رویهی مجموعه مجلات موسسهی همشهری میشه. چند وقت پیش در همشهریجوان مطالبی دربارهی براتیگان سرقت کردن و بعد با استفاده از مطالب جامع ِ یک سایت ، شمارهی ویژه دربارهی کارتون-انیمیشن- در اوردن. و جالب اینکه در مقابل اعتراضها، شاکی میشن که چرا بیاحترامی میکنین! این هم آخرین دستهی گل این عزیزان.اگه یکبار برای همیشه باهاشون برخورد جدی و قانونی میشد ، دفعهی دومی در کار نبود. امیدوارم شما قضیه رو جدی پیگیری کنید.
دوستان به این دو خط دقت کنید...
- دیکاپریو: ...بعد هم که در فیلمی بازی کردم به اسم "تایتانیک" که باعث شد باز هم من را به شکل یک تکه گوشت بامزه ببینند.
پیت: خب تو یک تکه گوشت بامزه هم هستی [خنده]
عزیز دل، متن پرایراد و نثر ضعیفت -که تازه حالا با دیدن این لینک که رفقا نشانم دادند، رویت شد- نه ارزش کپی کردن دارد و نه قابل پاسخ دادن است. «ادب» هم کمی دایرهای گستردهتر از آن دارد تا بخواهی نام چنین متن پردستاندازی را که بدیهیترین اصول ویرایشی در آن رعایت نشده، «نوشته ادبی» و دزیدهشدنش را «سرقت ادبی» بخوانی. شرمندهام که فقط شما آن متن انگلیسی را نمیبینی و کسان دیگری هم به منابع دستنیافتنیت (در کمال شرمندگی البته!) دسترسی دارند. میتوانی میان آن دو متن مقایسه کنی تا خیلی ساده پی ببری فرقهای اساسی هست در ویرایش آنچه در «همشهری خانواده» خواندی و مطلب خودت. دوستانی هم که اینقدر راحت فریاد وااسفا سر میدهند بهتر است نخست درباره یک چیز بدانند و بعد اینگونه به سر و صورتشان بکوبند.
راستی فکر میکنم آرشیو حیاتنو را به ساختمان تازه منتقل نکردهاند. اما اگر به آن دسترسی داری، کمی میان آرشیو ابتدای دهه -آن موقع اصلا روزنامه میخواندی؟- جستوجو کن. حتما نام علی حسینی را میبینی. درباره حیات نوی بزرگ حرف میزنم. شاید بزرگترهایت چیزهایی دربارهاش به تو گفته باشند.
با احترام
علی حسینی
واقعاً رو را بنازم! مطلب مردم را می دزدی و آن را کلمه به کلمه در صفحه ای که بابتش داری پول می گیری چاپ می کنی و طلبکار هم می شوی؟ نه، تو را به خدا! خجالت نکش، وقت کردی شکایت هم بکن شاید توانستی حقت را بگیری آقای ویراستار مطالب دزدیده شده! نمردیم و معنای ویرایش را هم فهمیدیم!
بنده در اینجا باز هم اعلام می کنم مطلب من در "همشهری خانواده" بدون کوچک ترین تغییری تجدید چاپ شده است. من نمی دانم اگر نخواهیم کسی مطلب ما را ویرایش و به اسم خودش چاپ بکند چه کسی را باید ببینیم!
جنابعالی اگر خیلی عرضه داشتی و ادعای انگلیسی دانی ات می شود خودت می نشستی و و متن گفتگو را ترجمه می کردی.
جهت اطلاعت بگویم که به هر نوع کش رفتن در حوزه نوشتاری "سرقت ادبی" می گویند و حتماً قرار نیست یک متن سنگین ادبی در کار باشد آقای با ادب.
ترجمه های من اگر طبق ادعای یاوه و کینه توزانه جنابعالی ضعیف و پر ایراد است مجبور نیستی آنها را بخوانی عزیز دل بابا. کسی تو را مجبور نکرده.
در ضمن بنده از وقتی که "کیهان" 2 تومان بود روزنامه می خواندم. هر کسی که در روزنامه کار کرد قرار نیست شناخته شده باشد. کمیت و کیفیت آثار است که نام کسی را در کانون توجه قرار می دهد وگرنه میانمایه و بی مایه فراوان است.
سلام دوست عزیز .. از دیدن بلاگ شما خوشحال شدم ...
از شما دعوت می کنم برخی از مطالب ترجمه شده یا نقدهاتون رو در سایت ترجمه بگذارید ...
در سایت ترجمه می توانید به نقد و بحث ترجمه ها بپردازید ..
موفق باشید ...