دنیای مترجم

خبر - مقاله - داستان کوتاه - نقد فیلم - گفتگو.

دنیای مترجم

خبر - مقاله - داستان کوتاه - نقد فیلم - گفتگو.

استیون کینگ.هری پاتر

 

 

مقاله ای "استیون کینگ" درباره "هری پاتر"

 

خداحافظ، هری!

 

استیون کینگ

فرشید عطایی

 

 

جولای 2007

 

من امروز دچار احساسات مغشوشی شده ام؛ خوشحالم چون دارم دستنوشته رمانی را می خوانم که پر از جادو و جنبل و معما و انواع غول ها است؛ غمگینم چون فردا به پایان خواهد رسید و دیگر بر روی جاکتابی ام خبری از آن نخواهد بود، با تمام معما هایی که گفته شده و شخصیت های بازمانده آن که آزاد و رها برای خود زندگی مستقلی داشته باشند (البته اگر شخصیت های داستانی ورای پایان رمان بتوانند به زندگی خود ادامه دهند). این رمان "غول های تمپلتون" نام دارد و "لورن گراف" آن را نوشته و اوایل سال آینده منتشر خواهد شد.

 

آیا شما فکر کردید که منظور من آخرین قسمت داستان هری پاتر است؟ ساده نباشید! ولی من انتظار دارم که وقتی کتاب "هری پاتر و چاله های مرگبار" به آخرین صفحه رسید، باز همان احساسات به من دست بدهد و این بار حتی شدید تر. من حتی خداحافظی کردن با شخصیت گندی مثل "تونی وپرانو" برایم مشکل بود. هری یکی از شخصیت های خوب داستان بود و در واقع یکی از بهترین شخصیت های داستان بود، و این مووع در مورد دوستان او نیز صادق است.

 

حس غمی که در اواخر رمان "غول های تمپلتون" احساس می کنم به این علت نیست که داستان دارد به پایان می رسد – وقتی داستان خوبی می خوانید این حس را دارید و این رمان هم بسیار خوبی است – بلکه این احساس غم وقتی شدید تر می شود که متوجه می شوی که حالا حالا ها از این جور رمان های خوب گیرت نخواهد آمد! وقتی می بینی که این داستان خوب در چندین جلد ادامه داده شده غم و غصه ات بیشتر هم می شود. من حین خواندن داستان چند جلدی چند تا از نویسندگان این احساس را داشتم ولی این غم شدید را در هنگام نوشتن آخرین قسمت از مجموعه "برج تاریک" که تا هفت جلد ادامه پیدا کرده بود و نوشتن آن یک ربع قررن طول کشیده بود، حس کردم.

 

وقتی صحبت از پایان هری پاتر مطرح می شود بخشی از وجود من نمی تواند با این شخصیت تخیلی خداحافظی کند. من حدس می زنم که جی کی رولینگ هم همین حس را داشته باشد، هرچند من حدس می زنم که این احساس غم با این حس راحتی در آمیخته که داستان چه خوب و چه بد سرانجام به پایان رسیده است.

 

تازه من یک آدم بالغ هستم. فکر کنید به بچه هایی فکر کنید که در زمان انتشار اولین قسمت هری پاتر (به نام هری پاتر و سنگ جادوگر) با آن جلد نقاشی شده و تیراژ ناچیز 500 نسخه، هشت سال شان بوده. آن بچه ها اکنون 18 ساله اند، و وقتی جلد آخرین قسمت آن را می بندند در واقع دارند کتاب کودکی خود را می بندند. توصیه من به خانواده هایی که اعضای طرفدار هری پاتر دارند این است: دستمال کاغذی ذخیره کنید. حتماً به آن نیاز پیدا خواهید کرد. قضیه وقتی ناراحت کننده تر می شود که بفهمی که قرار نیست فقط با هری پاتر خداحافظی کنی. حالا دیگر وقتش شده که به تمام شخصیت های داستان خداحافظ بگوییم. ولی در اینجا یک سؤال جالب پیش می آید: آیا آخرین قسمت هری پاتر خوانندگان قدیمی و بسیار وفادار این سری کتاب ها را راضی خواهد کرد؟

 

هرچند تنها چیزی که ما می توانیم از بابت آن مطئن باشیم این است که کتاب "چاله های مرگبار" در یک خاموشی 10 ثانیه ای به پایان نخواهد رسید و اینکه تعداد زیادی از خوانندگان این کتاب حتی اگر هری پاتر زنده هم بماند از پایان داستان راضی نخواهند بود (من شر می بندم که هری پاتر زنده خواهد ماند). من اینها را بر اساس تجربه ای که خودم از نوشتن سری داستان های "برج تاریک" دارم، می گویم. رضایت خوانندگان از پایان آن سری کتاب ها پایین بود. من شخصاً معتقدم که در دنیای کتاب و داستان متر پیش می اید که رمان دنباله داری مثل سری کتاب های "ارباب حلقه ها" پایان شادی داشته باشد و همه هم از آن راضی باشند؛ در اغلب موارد، خوانندگان مجبورند به طور ناگزیر با شخصیت هایی که خیلی ها عمیقاً آنها را دوست داشتند وداع کنند و همان غمی را که در ابتدای این مطلب به آن اشاره کردم تجربه کنند. سپس وبلاگ ها پر می شوند از اینکه فلان چیز بد بود و بهمان، اشتباه. بسیاری از خوانندگان دچار غم و اندوه خواهند شد و کمتر کسی است که بگوید: هیچ گونه پایانی برای داستان هری پاتر درست نیست، چون اصلاً این داستان نباید به پایان برسد؛ جادو و جنبل که تمام شدنی نیست.

 

جی کی رولینگ به احتمال خیلی زیاد به سراغ نوشتن داستان دیگر خواهد رفت، و ممکن هم هست این داستان ها نیز عالی باشند، ولی او هر داستانی که بنویسد در حد و اندازه داستان های هری پاتر نخواهد بود و من مطمئنم او این موضوع را می داند. خوانندگان می توانند دوباره قسمت های قبلی هری پاتر را بخوانند؛ همانطور که من و همسرم این کار را می کنیم و کتاب هایی را که از خواندن شان لذت بردیم دوباره می خوانیم. باز خوانی کتاب های محبوب هم لذت خاص خود را دارد ولی این واقعیتی است که به هنگام بازخوانی، دیگر از حس تعلیق که خواننده مدام از خود می پرسد "بعد چه خواهد شد؟" خبری نخواهد بود، حسی که خوانندگان سری کتاب های هری پاتر از سال 1997 تاکنون آن را تجربه کرده اند. و البته هری پاتر مخاطبان متفاوتی داشته است. مخاطبان هری پاتر کودکانی هستند که این احساسات منحصر به فرد و نسبتاً وحشتناک را برای اولین بار تجربه می کنند.

 

ولی همیشه اوضاع به اینگونه نخواهد بود. همیشه داستان های بهتر و بعضی وقت ها داستان های خیلی خوب هم منتشر می شود. یک واقعیتی هم هست که من از صمیم قلبم به آن اعتقاد دارم و آن اینکه: هیچ داستانی بدون پایان، داستان عالی نخواهد بود. داستان باید پایان داشته باشد چون سر و کار داستان با انسان ها است. و چون قضیه اینگونه است من هم در تاریخ 21 جولای پول در دست برای خرید قسمت آخر هری پاتر در صف خواهم ایستاد.

 

ولی باید اعتراف کنم که عمیقاً از ته دل متأسفم که هری پاتر به پایان رسیده است.        

 

  

 

نظرات 2 + ارسال نظر
زهره سه‌شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:31 ب.ظ http://www.panevesht.blogspot.com

متن را نخواندم ُ چون می خواهم از داستان لذت ببرم و احتمال می دهم بخشی از آن را توضیح داده اید ُ ولی کاریکاتور هری فاجعه اصلا خوب نشده
به هیچ وجه هم شبیه و یا نزدیک به خودش نیست

سحر چهارشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:03 ب.ظ http://saharee.blogfa.com

سلام عنوان کتاب هست قدیسان مرگ نه چاله های مرگ... hallow

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد